خوشگل خانوم من هفته ای که گذشت هفته ای نسبتا شلوغی بود برای ما. اول از همه که افطاری مامان فریبا رو داشتیم که انقدر سرمون شلوغ بود نتونستم حتی یه عکس برای یادگاری هم بندازم. بعدشم خاله افسانه و آیلین جون چندروزی مهمون ما بودن و علاوه بر اون دوتا جوجه غاز کوچولو خوشگل رو برای چندروزی از عمو حسین امانت گرفتیم تا شما و آیلین جون باهاشون بازی کنین. شبهای احیا رو داشتیم و امروز هم با مهتا اینا و خاله صبا و مامان فریبا اینا رفتیم باغ آبتنی و کلی خوش گذشت. یه روزم بعد افطاری مامان فریبا چندباری حالت تهوع داشتی که خوشبختانه تا ظهر بیشتر طول نکشید و رفع شد . پس فردا هم به امید خدا عازم نور یا محمودآبادیم مثل هرسال از اون طرف هم خاله اینا از تهران...